ای تو مصفّا ترین واژه و معنای عشق *جلوه ی ایثار و مهر ای نفسِ نای عشق
میوه ی باغ رُسُل کار تو پیغمبری است*جان به تن مُرده ام دادی مسیحای عشق
معنی یُعَلّمُ حِکمتی و یُزکّیه *از دم جانبخش تو دل شده بینای عشق
آنکه زجام هنر باده ی جان پر نمود*بهر خماران تویی آن مِی و صهبای عشق
همچو کلیم خدا سحر جهالت شکست * جان دو عالم فدا برید بیضای عشق
دست بلرزد، قلم رنگ ببازد که چون * اسم تو بنگار دای ساغر یکتای عشق
داده صفای دلت بر تن و جان شور و شوق*ز عطر خوش مهر تو مست مصفّای عشق
شهدِ گُلِ دانش حق بچشاندی چه خوش* تشنه لبان را تویی ساقی و سقّای عشق
روح طلب می کند زندگی تازه ای* با نَفَست زنده شد ای تو مداوای عشق
گفت مولا منم بنده ی آموزگار* بنده وا لا مقام مسرور مولای عشق
خوشه بچینم از مائده حق تعال * خوان معلّم بود مأمن ومأوای عشق
نقطه ی عطف زمان نور حقیقت بتاب * بر دل ظلمت زده ماه دل آرای عشق
صحبت نغز و ناب در سخن و گفته ات * بلبل خوش یمن و خوش نغمه و آوای عشق
آیه ی هستی تویی سوره ی رستی تویی *نرگس مستی تویی، شاهد و شیدای عشق
خوش بدرخشید مهر بر شب تیره دلان * درس هایی زجهل مشق الفبای عشق
نام عظیم تو از اعظم اسم خداست* قبله ی عشقی و هم دیر و کلیسای عشق
ای تو غروبِ غمِ جهلِ دلِ طالبان
بر تن عریان جان کرده ای شولای عشق